کجاها دعوتمون کردند عسل مامان...
پسر قشنگم از وقتی آمدیم ایران خیلی جاها دعوتمون کردند و کلی خونه های نو رفتیم و در شادی هاشون سهیم شدیم.
اولین جایی که دعوت شدیم منزل مامان مهین و آقاجون بود که نادیا جون و آقا پدرام و دایی فریدون هم دعوت بودند. تو هم کلی با نادیا جون بازی کردی و شاد بودی
منزل جدید زهره جون و آقای حقیقی که از تهران به مشهد آمدند دعوت شدیم که خاله سارا و سینا جون و دایی رضا هم با خانم و بچه هاشون هم دعوت بودند.
منزل جدید دایی علی به صرف کله پاچه دعوت شدیم که خیلی هم آنچنانی بود.
جدیدا پاتو بالا میاری و اینطوری فکر میکنی میرقصی
منزل خاله سارا و سینا جون همگی به صرف یک شام چرب و چیلی که خود خاله سارا جون زحمتش رو کشیده بود دعوت شدیم.
از پیانو زدن خیلی خوشت میاد و تنبک هم خیلی دوست داری بزنی و فکر کنم درآینده یک نوازنده خوب آلات موسیقی بشی.
پسر نازم برای تولد آرشام کوچولو به منزل جدید خاله الهام دعوت شدیم و یک تولد بسیار باشکوه برای آرشام جون برگزار کردند که خیلی برامون به یاد ماندنی شد و تو هم خیلی خیلی بهت خوش گذشت و کلی کیف کردی و راه رفتی و بازی کردی .
آرشام جون هم خیلی خوب و خوش اخلاق بود و همش اون وسط داشت میرقصید و مجلس و گرم میکرد . تو هم تمام مدت اون وسط بودی و با یکی از بچه ها که راه میرفت بازی میکردی و همه براشون کارهای تو شیرین و جذاب بود.
امیدوارم من هم بتونم روزی تولدی باشکوه برات بگیرم و با هم شادی کنیم.