واکسن دردناک 4 ماهگی
عشق من امروز 2 روزه که از زدن واکسن چهارماهگیت میگذرد ولی با وجود اینکه میگفتند واکسن های مالزی دردناک نیست تو این چند روز خیلی حالت خوب نبود و حتی دیشب و امروز اصلا نخوابیدی و وقتی داشتیم تو رو به دانشگاه میبردیم تو توی ماشین خوابت برد . ما هم خوشحال که دیگه بیدار نمیشی سریع از ماشین پیاده شدیم ، بارون خیلی شدیدی میبارید بابایی چتر برامون آورد وما رفتیم داخل دانشگاه. به محض اینکه گذاشتمت برروی مبل تو چشمهای قشنگت رو باز کردی و هر کاری کردم که بخوابی نشد که نشد.
مجبور شدم تو وبابایی رو تنها بگذارم و با تاخیر نیم ساعته به کلاس بروم هنوز کلاسم تموم نشده بود بابایی زنگ زد که بدو بیا و من مجبور به ترک کلاس شدم و گفت از وقتی تو رفتی این بچه داره یک بند بیتابی میکنه. خلاصه مجبور شدم دیگه قسمت دوم کلاس رو نرم . تنها حسنی که کلاس رفتنم داشت این بود که دوستم نجمه که یک ایرانی است بهم گفت حتما پاش درد میکنه کمپرس گرم بگذار براش .
خلاصه ما هم وقتی آمدیم خونه تو رو به یک حموم گرم بردیم و بعد هم پاهاتو با یکی از شالهام بستم که دیگه تکونشون ندی تادردت نگیره . بابایی مهربونها هم یک کیسه آب گرم برات درست کرد وگذاشتیم روی پای کوچولوت . برامون جالب بود که اینگار چاره تمام دردهات همین بود تو خیلی آروم شروع کردی به شیر خوردن وبعدش هم راحت گرفتی خوابیدی . خوابی که ما از صبح منتظرش بودیم .
دست این دوست مهربون من خاله نجمه درد نکنه از همینجا ازش تشکر میکنم و دعا میکنم در لحظات سخت خدا یارویاورش باشه .