اولین کریسمس عمرت در مالزی
ای عشق زندگی ما
امروز روز تولد حضرت مسیح و جشن کریسمس است که در کشور مالزی جشنهای زیادی برگزار میشود و همه ازامروز برای سال جدید خودشون رو آماده میکنند.
امشب همه درخت کاج تزئین میکنند و برای هم کادو تهیه میکنند . اعتقاد دارند امشب پاپانوئل برای همشون کادو میاره و توی جورابهاشون میگذاره
پس امشب هممون باید جورابهامون رو به دیوار آویزون کنیم و منتظر پاپانوئل مهربون بشیم تا برامون کادو بیاره ...
امروز یک خبر خوش برات دارم واون اینه که اینترنتمون رو بابا جون عوض کرد و یک اینترنت بهتر با سرعت فوق العاده بالای فیبر نوری که همراهش میتونیم تلویزیون نگاه کنیم و یک تلفن هم داره که گوشی بی سیم داره و خلاصه خیلی امکانات داره . دیشب هم بابایی از ذوقش تا ساعت 4 صبح داشت با اینترنت کار میکرد و خیلی خوشحال بود . امیدوارم تو هم بتونی به زودی از دیدن تلویزیون و برنامه های قشنگش لذت ببری و بهم بگی مامان برام کارتون بگذار.
امروزبرای تحویل پروپوزالم با بابایی مهربونها به دانشگاه رفتیم و با استادهامون ملاقات کردیم . من با فسقل خودم رفتم پیش استادم و دکتر توفیق هم که خیلی مهربونه و بچه ها روخیلی دوست داره و سوپروایزر من هم هست تا تو رو میبینه کلی باهات صحبت میکنه و باهات دست میده و تو هم براش میخندی .
استادم گفت زمانی که آمدی توی بازوهات بود و وقتی درست رو تموم کنی پارسا درحال دو اینجا رو ترک خواهد کرد. میدونی اینجا بعضی ها خیلی خوب و مهربونن که من یکی از اون خوبها نصیبم شده و اون استاد خیلی خوبمه که با اینکه ایرانی نمیتونه بفهمه ولی اینجا ازش تشکر میکنم و همه اینها رو از وجود فرشته چون تو میدونم که خداوند به خاطر وجود توئه که از من غافل نیست و استاد بسیار خوبی مثل دکتر توفیق رو نصیبم کرده امیدوارم همیشه سالم باشه و خیرش به همه برسه . از خدای مهربون هم ممنونم که دست مهربونش رو از پشتم هیچوقت برنداشته و همیشه مراقبمون بوده و هست.
خلاصه امروز بعد از دانشگاه رفتیم فروشگاه AEON تا اینترنت قبلی رو پس بدیم ما دوتا مجبور شدیم یک جا بشینیم تا بابایی بره و اینترنت رو پس بده . بلاخره با کلی کارهامون تموم شد و ساعت 9 شب رسیدیم خونه خسته و کوفته با اینکه توی حیاط خونه جشن سال نو بود تو خیلی خوابت میامد و ما مجبور شدیم بریم خونه و از جشن صرفنظر کنیم . گاهی میامدم و از پشت پنجره بیرون رو نگاه میکردم مامان و باباها با کوچولوهاشون توی جشن شرکت کرده بودند و کوچولوها مشغول شیطنت بودند ، بعد از مدتی صدای قرعه کشی میامد که داشتن جایزه تقسیم میکردند.
امیدوارم سال خوبی باشه و برای کشور ما هم خبرهای خوش و رونق اقتصادی به باربیاره آخه این روزها اوضاع کشورمون خیلی خرابه و هرروز داره پول ما بی ارزش تر و بی ارزش تر میشه خدا بهمون رحم کنه . امیدوارم هر چه زودتر مشکلات تحریم اقتصادی حل بشه و مملکتمون بتونه مشکلاتش رو به خوبی حل کنه و به مردم کمتر فشار بیاد.
انشالله برای چنین روزی دعا میکنم...