دعوت های بعدی...
یکی از کسانی که ما رو دعوت کرد دایی کوچک پدرت یعنی دایی فریدون و نادیا جان و پدرام عزیز بودند. که خیلی بهمون خوش گذشت .
این هم عکست از در ورودی رستوران
در تهران رفتیم منزل دایی ناصر و با سگ کوچولوشون بازی کردی و باهاش دوست شدی.
در آخر دستت رو هم لیس زد که متاسفانه زیاد خوشت نیامد و دیگه نمیرفتی طرفش ولی اون ول کن نبود و فقط میخواست با تو بازی کنه و هرکسی که میخواست ببرش بیرون رو گاز میگرفت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی