پارسا عسل طلاهاپارسا عسل طلاها، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکیت

خوابیدن در خانه چادری !!!

1392/10/21 10:16
1,257 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم چند روزی میشه که یاد گرفتی اگر میخوای کسی برات کاری بکنه دستش رو میگیری و میبریش به سمت چیزی که میخوای و اینطوری با زبان بی زبانی بهش میفهمونی که چی میخوای مثلا دیشب دست من رو گرفتی وبردی روی تخت به این معنی که بیا بخوابیم. و امروز ظهر هم دستم رو گرفتی بردی توی خونه چادری و اصرار عجیبی هم داشتی که همونجا بخوابی و همینطور هم شد چون شیر خوردی و سرت رو گذاشتی روی بالشتی که با هم آورده بودیم توی خونت و بعد تخت گرفتی خوابیدی و این هم عکست...

خواب در خونه چادری

تازگی وب لاگت خیلی وضعش خرابه و همش قاطی میکنه و هر چی مینویسم میپره ... فکر کنم مجبورم تمام پست هام رو منتقل کنم به جای دیگه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله مینا
23 دی 92 12:30
عززززززززززیزم چه خوابی رفته تو خونه اش فسقلی
خاله مینا
30 دی 92 18:20
فسقلی پسر مامانت خیلی تنبل شده ها. اینهمه من نظر گذاشتم هنوز نیومده چک کنه. کلی وقتم هست که اینجارو آپدیت نکرده. گفتم که بعدا شاکی بشی
مريم حامدي
4 بهمن 92 19:47
سلام ليلا جان، همه خوبين عزيزم؟! ميسد يو سو ماچ ديير!
مامانی و بابایی
پاسخ
وای چقدر خوشحالم که هنوز هم به وبلاگ پارسا سر میزنین و اینقدر به من و پارسا لطف دارید . همه چیز خوبه خدارو شکر و امیدوارم به زودی مقاله ام رو چاپ کنم و برگردم ایران و از ایران کارهام رو دنبال کنم انشالله. خیلی دوست دارم دوباره بیام کلاسهای جهاد و زبانم رو ادامه بدم امیدوارم هنوز جهاد باشید ... خیلی ممنون بابت نظرتون من هم دلم براتون خیلی خیلی تنگ شده و بدونید همیشه به یادتون هستم و به یاد کلاسهای خوبتون ... دوستتون دارم خیلی زیاد استاد عزیزم.
نادیا
23 تیر 93 16:37
قربونش بشم عجب خوابش سنگین از طرف نادیا دختر دایی بابا پارسا