چشم به راه عزیزان و خبرهای خوش از مسافرهای درراه
پسر قشنگم امروز آقاجون و مامان مهین با قطار به سمت تهران حرکت کردند تا پس فردا به سمت مالزی به همراه عمو جان و خانواده شان حرکت کنند.
امیدوارم اینجا بهشون خیلی خوش بگذره و براشون خاطره های خوبی به همراه داشته باشه.
ضمنا چشم انتظار خاله سارا و دایی علی و خانوادشون هم هستیم که حدودا یک ماه دیگه و همزمان با سال نو ایرانی برای دیدن ما به مالزی میان .
دو تا خبر خوش هم از دو مسافر درراه دیگه برات دارم که دو تا همبازی جدید داری پیدا میکنی که یکیشون احتمالا در خرداد که تو متولد شدی متولد خواهد شد و اون یکی دیگه هم دو ماه بعد یعنی مرداد متولد خواهد شد که یکیشون میشه فرزند خاله ات و اون یکی هم میشه فرزند پسر خاله مادریت . امیدوارم قدم هر دوشون خیر باشه و با خودشون خیر و برکت بیارن به این دنیا . برای مادرهاشون هم صبر و شکیبایی از خداوند خواستارم تا بتوانند این 9 ماه رو به سلامتی سپری کنند. خدا به همراهتون ...
خلاصه اینکه خبر بچه دار شدن برای همه خوشحالی به همراه داره و همیشه با شندیدنش همه خوشحال و شاد میشوند. یاد اون روزها بخیر که توی دلم لونه کرده بودی و من هرروز رو میشمردم تا بالاخره بتونم روی ماهت رو ببینم و صورتت رو نوازش کنم.
پسر مهربونم مهربونیت هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه جدیدا علاقه خاصی پیدا کردی که به من غذا بدی و وقتی دیگه سیر میشی از چیزی سعی میکنی از اون غذا یا خوراکیت به من بدی و اصرار عجیبی هم داری که من بخورم و حتی صبر نمیکنی تا لقمه ام رو بجوم و قورت بدم و میخوای سریعتر تمام خوراکی رو تا تهش بخورم.
کارهات خیلی برام جالب شده و هر روز داری کارهای جدیدی یاد میگیری و من رو شگفت زده میکنی خیلی دوستت دارم میوه بهشتی من.