بخورم اون لختی هاتو مامانی !!!
خوشگل خوشگلا
اینقدر لختی هات خوردنیه که دلم نیامد برای بقیه نگذارم البته این عکس مال بعد اززمین خوردنت است و دماغت که زخمی شده مشخصه !!!
عزیزم همیشه باباجون زحمت حموم بردنت رو میکشه . یکی از کارهای بامزت توی حموم اینه که سردوشی حموم رو میگری دستت و باباجون میشورتت و تو هم با اون بازی میکنی و گاهی به سمت خودت میگری و آب میپاشه توی صورتت و تو هاج و واج میمونی و نمیدونی چکار کنی .
شونه سر من هم یکی دیگه از اسباب بازیهاته که به عنوان دندون گیر مرتب میکنیش توی دهنت . وقتی باباجون میخواد بره حموم تو میفهمی و با خوشحالی و ذوق شدید میری به سمتش و دستهات رو باز میکنی توی حموم صدای جیغ و فریاد خوشحالیت به گوش من میرسه و باباجون باهات کلی بازی میکنه و قلقلکت میده و تو هم خیلی خیلی حموم رو دوست داری . وای بعدش که میخوام بیارمت بیرون و لباس تنت کنم خیلی سخته و تو دائما از دستم فرار میکنی و نمیگذاری پمپرزت رو ببندم و به حالت بدون پوشک از اینور به اونور در میری و خلاصه بساطی داریم با بستن پمپرز ولباس پوشوندنت ...
شادیهات برای ما خیلی دوست داشتنی و لذت بخشه ... عاشقتیم هردومون