کادوی اولین روز پدر به بابا جون ، راه رفتنت !!!
پسر قشنگم امروز روز بهترین و محکم ترین ستون زندگی همه بچه های دنیا ، پدرهای مهربونه و باید به دستان مهربون همشون بوسه زد و بابت تمام زحماتشون ازشون تشکر کرد.
پارسال روز پدر تو هنوز به دنیا نیامده بودی ولی آخرین هفته بارداری من بود و با هم باوجود سختی تمام رفتیم و برای باباجون دوتا شلوار و یک پیراهن خریدیم و بهش هدیه کردیم.
اما امسال دراین روز تو بهترین کادویی که میتونستی رو به باباجون هدیه کردی . در حالی که نشسته بودیم دیدیم بلند میشی و پای راستت رو دورت میگذاری و میچرخی . همون لحظه داشتم به باباجون میگفتم اگه پارسا بتونه پای چپش رو هم تکون بده میتونه راه بره ، که به یک باره همین کار رو کردی و شروع کردی به راه رفتن .
بعد از اون تا آخر شب اینقدر تمرین کردی که ما کلی تونستیم ازت فیلم بگیریم و اون لحظه رو که برامون لحظه فراموش نشدنی بود به خوبی ثبت کردیم.
اینم عکسهایی از اولین قدمهای قشنگت که با شادی تمام برمیداشتی .
عزیزم امروز که دارم برات این مطلب رو مینویسم دقیقا 10 روز از اون روز میگذره و تو الان دیگه فقط راه میری و کمتر چهاردست و پا میکنی .
راه رفتنت شبیه بچه پنگوئن ها شده و دستهات رو جمع میکنی و برای تعادلت از اونا کمک میگیری و راه میری .
شیرین شیرین ها بودن تو برای ما یک دنیا است که ما رو از تنهایی و غربت دور میکنه و دیگه بودن تو دلتنگی های ما رو پوشش داده.
خیلی دوستت داریم .
عزیزم دوست دارم زودتر حرف بزنی و برامون شیرین زبونی کنی .
از این فاصله دور به باباجمشید و آقاجون تبریک میگیم و میگیم خیلی دوستتون داریم و عاشقتونیم. روزتون مبارک