هتل اسب های طلایی
پسرم پاره تنم امروز با باباجون و عمو روح الله و خاله مهتا رفتیم یک جای بسیار قشنگ به نام هتل اسب های طلایی . تمام هتل با مجسمه های اسبهای بسیار زیبا تزئین شده بود و بسیار مجلل و باشکوه بود . من هم که عاشق اسب هستم و هر جا اسبها باشند من دوست دارم برم و یکی از آرزوهام هم اینه که اسب سواری یاد بگیرم . البته نمیدونم اصلا بتونم یا نه ولی آرزوش رو که میتونم داشته باشم.
خلاصه ازت کلی عکس گرفتیم و کلی کیف کردیم.
این هم تصویر سردر هتل که ارابه ای با 4 اسب را نشان میدهن که با سرعت هر چه تمام تر در حال دویدن هستند .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی