پارسا عسل طلاهاپارسا عسل طلاها، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکیت

واکسن 6 ماهگی که درد نداره !!!

1391/9/20 20:04
193 بازدید
اشتراک گذاری

ای عزیز شیرین

چند روز پیش رفتیم دکتر تا واکسنت رو بزنیم ولی دکتر نبود و نوشته بود 8 دسامبر باز میکنه درنتیجه مجبور شدیم شنبه 8 دسامبر که مصادف با 6 ماه و 1 روزگی تو یا همون 18 آذر میشه بریم دکتر.

خلاصه بارو بندیل رو جمع کردیم ولباسهای خوشگل نو تنت کردیم و ازت چند تا عکس فوق العاده خوشگل گرفتیم .

بابایی واکسن که درد نداره من میخندم !!!

داری میگی :بابایی واکسن که درد نداره من میخندم !!!

آخ جون بریم دَدَ پیش دکتر چیونگ مهربونها !!!

داری میگی :آخ جون بریم دَدَ پیش دکتر چیونگ مهربونها !!!

کفش و کلاه خوشگل جدیدت !!!

دیگه کاری ندارین خودم دارم میرم پیش دکترم !!!

داری میگی :دیگه کاری ندارین خودم دارم میرم پیش دکترم !!!

مطب دکتر چیونگ خیلی خیلی شلوغ بود چون این چند روز تعطیل بود و خیلی ها بچه هاشون مریض احوال بودند و آمده بودند برای ویزیت پهلوی دکتر.

حدود 4 ساعتی معطل شدیم تا تونستیم بریم پهلوی دکتر ، بعد از اندازه گیری قدو وزن ودور سرت معلوم شد توی تمام منحنی ها شاگرد اولی و رقیب نداری . دکتر مهربونت گفت هیچ ایرادی نداره و چون قد بلندی ماشالله ماشالله دیگه چاق محسوب نمیشی و وزنت اگر هم زیاده هیچ ایرادی نداره چون قدت هم بلنده .

بعد از صحبت راجع به غذای کمکی و اینکه فرنی رو نمیتونی خوب هضم کنی دکترت گفت بهت پوره سیب زمینی یا گلابی و یا سیب بدم و بعد از مدتی دوباره بهت فرنی بدم وببینم چطور میتونی هضمش کنی یا نه .

بهم گفت مرتب دستهای کوچیکت روبشورم تا مبادا جرم ها و کثیفیهای اطراف برات مشکلی ایجاد کنه چون مرتب انگشتهاتو میکنی توی دهنت و هر چیزی که به دستت برسه رو میخوای امتحان کنی.

عزیزم از دکترت خواستم باهات عکس بگیره تا وقتی بزرگ شدی چهره فرد مهربونی که اینجا جونت رو نجات داده و بهت خیلی تو شفا پیدا کردن ورهایی از مریضی کمک کرده همیشه توی ذهنت باشه . شاید یک روزی خودت بزرگ بشی و بیای و پیداش کنی و ازش تشکر کنی چون بهش مدیونی . امیدوارم تو هم کسی مثل اون بشی همیشه میخنده و موفق و شاده توی زندگیش .

امیدوارم فرد مبتکرو تحصیل کرده ای بشی و بتونی به راحتی از پس مشکلاتت بر بیای

دکتر چیونگ و پارسا عسل طلاها!!!

عزیزم وقتی دکتر بهت واکسن زد فقط یک کوچولو گریه کردی و خیلی زود ساکت شدی و میبنی که باهاش عکس هم گرفتی . عزیز یک دونه من قوی باش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)