مالزی و پارک بوکت جلیل
عزیز دلم از وقتی آمدیم مالزی یک بار دیگه تونستیم ببریمت پارک بوکت جلیل ولی متاسفانه باید بگم سر ظهر رسیدیم و هوا خیلی گرم بود. به هوای اینکه مثل ایران هر موقع هم بری پارک مشکل خاصی نخواهی داشت بودیم . هیچ کسی توی پارک نبود. بردیمت جای سرسره ها و گذاشتیمت روی سرسره دیدیم یک دفعه شروع کردی به جز و پر زدن فهمیدم سرسره گرم شده زیر آفتاب به سرعت به باباجون گفتم برش دار سرسره داغه و خودم نشستم و گذاشتمت روی پام و تا پایین سرسره روی پای خودم آمدی پایین و الحق که داغ بود چون خودم هم سوختم.
خلاصه بعد از چند قدمی دور استخر آبش برگشتیم و رفتیم مرکز خرید ماینز و باهم بستنی خوردیم و البته تو هم گیر داده بودی به سیب زمینی های یک خانمی ولی بعد که جات رو عوض کردم دیگه خدا رو شکر از سرت رفت بیرون و با همون بستنی سرگرم شدی و لذت بردی . البته چند روز بعد که رفته بودیم دوباره بستنی بخوریم دیگه ول نکردی و حتی یک کوچولو هم بستنی نخوردی تا اینکه مجبور شدیم بریم برات سیب زمینی بخریم.
پسر خوبم باید یاد بگیری که همون چیزی که داریم رو بخوری و دیگه چیز بیشتری نخواهی اگر غذا بدهست دیگه غذای دیگه ای نیست و باید سعی کنی به همون غذای نه چندان خوب قانع باشی و بسازی تا بعد ها هم مشکلات بزرگتر برو تونی به راحتی حل کنی و بهت زیاد سخت نگذره.
این هم عکست از پارک بوکت جلیل