مهد کودک رفتن پارسا
پسر قشنگم بعد از کلی گشتن در اینترنت و کوچه و خیابونها بالاخره برات یک مهدکودک پیدا کردم و امروز صبح بردمت گذاشتمت اونجا ...
عزیزم خیلی برام سخت بود که یکدفعه بین یک عالمه فرد غریبه رهات کنم و داشتم از استرس میمردم ولی چه کنم که برای همه ما این کارلازمه تا بتونیم به همه کارهامون برسیم و دیگه لازم نباشه مدت زیادی اینجا اقامت کنیم.
پسرم امیدوارم از این مکان جدید خوشت بیاد و به راحتی بهش عادت کنی . عزیز دلم خیلی برام عزیزی و جدا کردنت برام خیلی سخته . سعی کن با من و باباجون همکاری کنی تا بتونیم به کارمون برسیم و زودتر درسمون رو تموم کنیم و برگردیم همگی ایران ...
از خدای مهربون میخوام که همراهت باشه و نگذاره بهت خیلی سخت بگذره...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی