خارش دندون های پارسا جیگر طلاها
عزیزم امروز از صبح خواب بودی ولی از عصر بیدار شدی و نخوابیدی و ما هر کاری که میشد برات کردیم تا شاید بالاخره جواب بده و تو به خواب بری البته اینم بگم که واقعا خوابت میامد ولی نمی تونستی بخوابی یا خوابت میبرد و سریع بیدار میشدی .
برای اینکه کمی آروم بشی شروع کردی به خوردن انگشت شست من ، برای همین یک دندون گیر که قبلا از برات خریده بودیم رو بهت دادیم و تو هم با ولع تمام شروع کردی به خوردن اون . البته گاهی ترجیح میدادی انگشت های خودت رو بخوری و دندون گیر رو ول میکردی و حتی گاهی دستت تا مشت توی دهنت بود.
داری میگی نگاه نداره که خوب دندونم میخواره!!!
تمام حرصهات رو داری روی این دندون گیرت خالی میکنی...
داری میگیدست خودم از همه این جنگولک بازیها خوشمزه تره !!!
آخه مامانی انگشهات از آخر تموم میشن نکن اون دستو تو دهنت !!!
دوستت دارم عزیزم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی