سالتو زدن پارسا عسل طلاها

عزیزم امروز بعد از اینکه به سر دندونگیرت اون همه بلا در آوردی گذاشتیمت توی کریرت اولش خوب بود و بازی میکردی .

بعد از مدتی در کمال تعحب طوری به خودت قوس میدادی که کم مونده بود از توش بیافتی بیرون و اصلا علاقه ای نداشتی که توش بمونی.

بابایی به این حرکتت میگه سالتو زدن ومیگه این حرکت رو فقط کشتی گیر ها میتونند انجام بدهند. ولی تو از الان داری اونو تمرین میکنی. فکر کنم درآینده کشتی گیر ماهری بشی....

تازه وقتی برای خوابوندت تو رو میگذاشتیم داخل پتو تا تابت بدهیم تو همین کار رو انجام میدادی و کم مونده بود از توی پتو پرت بشی بیرون و خدای ناکرده جائیت آسیب ببینه .

با هر تکنیکی هم که خواستیم تو رو بخوابونیم نشد که نشد . از آخر گذاشتیمت روی یک پتو و تو روی پتو کلی به خودت کش و قوس دادی و ما فهمیدیم دیگه چیزی نمونده که تو چرخیدن رو هم یادبگیری . فکر میکنم اگر دو روز دیگه باهات کار کنم بتونی خودت به پشت بچرخی .

عشق من وقتی شادی ما هم شادیم ولی خدا نکنه ناراحت باشی و یا حالت خوب نباشه اونوقته که دنیابرای ما دو نفر تیره و تار میشه . امیدوارم بتونم بزرگ شدنت رو با چشمهای خودم ببینم و زنده باشم و از بودن درکنار تو و پدر مهربونت لذت ببرم. امیدوارم خداوند به من اونقدر توانایی بده که بتونم از پس بزرگ کردنت به تنهایی در این غربت بر بیام.

خدایا کمکم کن که به کمکت خیلی زیاد محتاجم ....

خدایا این فرشته کوچولوی منو خودت حفظش کن و نگذار کوچکترین آسیبی ببینه ...

خدایا به من اونقدر عمر بده که بتونم خوشبختی و سعادت فرزندم رو ببینم ....

خدایا کمکم کن فرزندم رو طوری پرورش بدم که برای تمام دنیا مفید باشه و انسان صالح ، درست کار ، مهربان ویاری رسان بقیه باشه.

خدایا من رو یک لحظه به حال خودم رها نکن . همه جا دورو برم باش که خیلی تنهام و به کمکت خیلی خیلی نیازمندم.