پارسا عسل طلاهاپارسا عسل طلاها، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکیت

قشنگ ترین روز زندگی من و بابایی (تولد یک فرشته )

1391/7/18 20:26
197 بازدید
اشتراک گذاری

اولین روز زندگیت خارج از رحم مادر

عشق زندگی من این عکس رو زمانی بابایی ازت گرفته که تو بدنیا آمده بودی و بعد از آوردن من به بخش جراحی تو رو آوردند تا شیر بخوری ، نمیدونی چقدر اون لحظه شیرین بود منظورم لحظه مک زدن تو رو میگم با هیچی حاظر نیستم عوضش کنم . عزیزم خیلی شیرینی و ما عاشقتیم تا ابد.

اون شب من و بابایی تو رو برای اولین بار تنهایی نگهداری کردیم که البته کار خیلی دشواری بود چون تو از یک محیط گرم به نام رحم مادر جدا شده بودی وآمده بودی به جایی سرد و پر از سروصدا من هم جراحی شده بودم ونمیتونستم اونطوری که باید به تو برسم ، خلاصه خیلی به هر سه نفریمون سخت گذشت ولی بالاخره صبح شد و ساعت 7 مریم جون به دادمون رسیدند.

امیدوارم تو هیچ وقت طعم تنهایی رو نچشی چون خیلی سخته ، امیدوارم همیشه دورو برت پرباشه از کسانی که بهت در سختی ها کمک خواهند کرد.

دومین روز زندگی قشنگت

عشق من امیدوارم لباسهات زود برات کوچیک بشوند . الان که خیلی ظریف و شکننده هستی و من خیلی نگرانت هستم که مبادا برات اتفاق خاصی بیافتد . خدا رو شکر خیلی قوی وسالم هستی ، دکتر وقتی آمد وتو رو وزیت کرد کلی ازت تعریف کرد و گفت این خیلی بچه خوبیه و سالم است. تو از همون لحظه تولد خیلی سریع شروع به مک زدن سینه من کردی و نگذاشتی مشکل خاصی برای تغذیه ات بوجود بیاید. من تصور میکنم بچه متکی و قوی و سالمی خواهی شد و از پس تمامی مشکلاتت به راحتی بر خواهی آمد.

عزیزم دوستت دارم و به داشتنت افتخار میکنم ، خدا تو رو برای ما فرستاده تا طعم شیرین مادر وپدر بودن رو بچشیم . خوشحالم که دارمت عشق زندگی من.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)