واکسن 6 ماهگی که درد نداره !!!
ای عزیز شیرین
چند روز پیش رفتیم دکتر تا واکسنت رو بزنیم ولی دکتر نبود و نوشته بود 8 دسامبر باز میکنه درنتیجه مجبور شدیم شنبه 8 دسامبر که مصادف با 6 ماه و 1 روزگی تو یا همون 18 آذر میشه بریم دکتر.
خلاصه بارو بندیل رو جمع کردیم ولباسهای خوشگل نو تنت کردیم و ازت چند تا عکس فوق العاده خوشگل گرفتیم .
داری میگی :بابایی واکسن که درد نداره من میخندم !!!
داری میگی :آخ جون بریم دَدَ پیش دکتر چیونگ مهربونها !!!
داری میگی :دیگه کاری ندارین خودم دارم میرم پیش دکترم !!!
مطب دکتر چیونگ خیلی خیلی شلوغ بود چون این چند روز تعطیل بود و خیلی ها بچه هاشون مریض احوال بودند و آمده بودند برای ویزیت پهلوی دکتر.
حدود 4 ساعتی معطل شدیم تا تونستیم بریم پهلوی دکتر ، بعد از اندازه گیری قدو وزن ودور سرت معلوم شد توی تمام منحنی ها شاگرد اولی و رقیب نداری . دکتر مهربونت گفت هیچ ایرادی نداره و چون قد بلندی ماشالله ماشالله دیگه چاق محسوب نمیشی و وزنت اگر هم زیاده هیچ ایرادی نداره چون قدت هم بلنده .
بعد از صحبت راجع به غذای کمکی و اینکه فرنی رو نمیتونی خوب هضم کنی دکترت گفت بهت پوره سیب زمینی یا گلابی و یا سیب بدم و بعد از مدتی دوباره بهت فرنی بدم وببینم چطور میتونی هضمش کنی یا نه .
بهم گفت مرتب دستهای کوچیکت روبشورم تا مبادا جرم ها و کثیفیهای اطراف برات مشکلی ایجاد کنه چون مرتب انگشتهاتو میکنی توی دهنت و هر چیزی که به دستت برسه رو میخوای امتحان کنی.
عزیزم از دکترت خواستم باهات عکس بگیره تا وقتی بزرگ شدی چهره فرد مهربونی که اینجا جونت رو نجات داده و بهت خیلی تو شفا پیدا کردن ورهایی از مریضی کمک کرده همیشه توی ذهنت باشه . شاید یک روزی خودت بزرگ بشی و بیای و پیداش کنی و ازش تشکر کنی چون بهش مدیونی . امیدوارم تو هم کسی مثل اون بشی همیشه میخنده و موفق و شاده توی زندگیش .
امیدوارم فرد مبتکرو تحصیل کرده ای بشی و بتونی به راحتی از پس مشکلاتت بر بیای
عزیزم وقتی دکتر بهت واکسن زد فقط یک کوچولو گریه کردی و خیلی زود ساکت شدی و میبنی که باهاش عکس هم گرفتی . عزیز یک دونه من قوی باش