اولین حمام فرشته کوچولوی ما
بالاخره امروز من نتونستم تحمل کنم و از مریم جون خواستم عصری بیان تا بتونیم تو رو برای اولین بار به حموم ببریم. کلی با ذوق و شوق من و مریم جون به همراه خاله منا تو رو بردیم حموم وازت کلی فیلم و عکس گرفتیم ، قراره بعد از اینکه از حموم در اومدی دختر عموی نازت بیاد به دیدنت ، خیلی تو حموم کوچولو و ناز بودی و البته سرسری ، من که اصلا بلد نبودم چطوری ماهی کوچولویی مثل تو رو باید ببرم حموم برای همین از بقیه خواهش کردم ، امیدوارم زودتر بزرگ بشی تا من بتونم ببرمت به حموم . فکر کنم حموم رو دوست داشته باشی چون من هم وقتی تو رو حامله بودم خیلی بیشتر میرفتم حموم تا گرما من رو اذیت نکنه . کی بشه بگذارمت توی تشت و تو با آبها شلپ وشلپ راه بندازی و با عروسکهات بازی کنی و من به زور از توی حموم درت بیارم.
عشق خوش بوی من بوس زیر گلویی رد کن بیاد که خیلی میچسبه ، فدای اون چشمهای نازت بشم . بوی گل میدی نفس خوش بو ، بوس حمومیت خوردن داره