خاله مینای مهربون
پسرم دیشب با باباجون دلمه کلم پختیم و خیلی بنظرمون خوب شد. برای همین امروز از خاله مینا خواهش کردیم که بیاد و باهم لذت خوردنشون رو بچشیم. روز خیلی خوبی بود چون تو هم سنگ تموم گذاشتی و خیلی خوش اخلاق و خوشجال بودی که مهمون برامون آمده. و تا آخرین لحظه که اینجا بودن نخوابیدی و حتی وقتی رفتیم تا دم در توی کالسکه داشتی غش میکردی ولی مقاومت میکردی و نمیخوابیدی و به محض اینکه رسیدیم خونه خوابیدی . با خاله مینا و همسرشون کلی لگو بازی کردی و تازه تفنگ هم ساختین و تفنگ بازی هم کردین . تا 6 بعدازظهر همش داشتی بازی میکردی و شیطونی . باقی عکسها در ادامه... ...
نویسنده :
مامانی و بابایی
18:49